شعر حقوق بشر
ادیب برومند
که نماينده ی اعلام حقوق بشرست
|
سازمان ملل امروز بسی مفتخرست
|
|
که به اعلام حقوق بشری مفتخرست
|
اينچنين مجمع فرمند، بود سالی بيست
|
|
عدل را قاعده بر پايه ی آن مستقرست
|
کرد تدوين اصولی که بديوان قضا
|
|
کز حقوق بشری، خرد و کلان بهره ورست
|
قدر والای بشر گردد از آنروز پديد
|
|
که مر او را بسوی فر و شرف راهبرست
|
باشد از جمله حقوق بشر: آزادی فرد
|
|
که ازو گلشن هستی، همه پر برگ و برست
|
در جهان موهبتی بهتر از آزادی نيست
|
|
از حقوق بشری دان، که بسی معتبرست
|
بعد از آن حق تساوی ببر قانون را
|
|
بهر انسان، که به اوصاف نکو مشتهرست
|
شد مساوات، مقرر به تکاليف و حقوق
|
|
از حقوقيست که شمشير ستم را سپرست
|
حق آزادی، از صدمت و آزار و عذاب
|
|
که بدان راز سرافرازی هر قوم، درست
|
حق آزادی، در ذکر حقايق، حقيست
|
|
که گراينش نبود، از همه جا بی خبرست
|
حق آزادی گفتار بود زان بشر
|
|
باشد ارزانی آنکس که ورا سيم و زرست
|
حق ملکيت و دارندگی مال و منال
|
|
که بديوان عدالت همه گه، جلوه گرست
|
هست از آنجمله، يکی هم بجهان حق دفاع
|
|
کاين سيه گون روشی، از پس عهد حجرست
|
بردگی در خور حيثيت انسانی نيست
|
|
کامتيازات نژادی همه بی پا و پرست
|
رنگ سيما نبود برتری افزای کسان
|
|
بس گرانقدر و گرامی، چو حقوق دگرست
|
حق راحت طلبی، از پس يک سلسله کار
|
|
از ره خود سری و زور، که نامغتفرست
|
هيچکس را نتوان داشت به تبعيد و به بند
|
|
که بسی محترم اندر سفر و در حضرست
|
آدمی را ز پی کوچ و اقامت حقيست
|
|
تا نه محکوم بود، تهمت او بی اثرست
|
متهم را نتوان همچو بزهکار شمرد
|
|
بهر تحصيل فنون در پی کسب هنرست
|
هر کسی را بود اين حق که به آزادی تام
|
|
که بدان خاطرش آسوده ز بيم خطرست
|
هر کسی راست ز امنيت جمعي، حقی
|
|
وان مع الواسطه يا خود به خود، اندر شمر است
|
هست در باب سياست همه را حق ورود
|
|
که وکيل ارنه ز خلق است ز هر بد، بترست
|
انتخابات دهد حق دخالت به عموم
|
|
که سزاوار ستايش، بر اهل نظرست
|
اين ز اعلام حقوق بشری مختصريست
|
|
سعی انسان، ز پی صلح و سعادت هدرست
|
گر نباشد به جهان محترم اين جمله حقوق
|
|
تا به آفاق، اديبا سخن از خير و شرست
|
در امان باد حقوق بشر از شر و فساد
|
|
|
http://chavil.persianblog.ir/post/30
|
|
Copyright © by همبستگی شهروندان. Alle Rechte vorbehalten.
Diesen Artikel ausdrucken
[ Zurück ]